جدول جو
جدول جو

معنی مرگ میرش - جستجوی لغت در جدول جو

مرگ میرش
مرگ و مردن، مرگ و میر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرگ موش
تصویر مرگ موش
آرسنیک، شبه فلز جامد و بلوری شکننده و قهوه ای تیره که دارای ترکیبات سمّی و مهلک است و در صنعت به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(مَ گِ)
یکی از طوایف ایل قشقائی ایران، مرکب از 150 خانوار که در مانیان و سارک آباد مسکن دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 83)
لغت نامه دهخدا
(مَ گِ)
چیزی است مانند زاج زرد و به عربی رهج الفار و سم الفار و تراب الهالک خوانند. (برهان). ترجمه سم الفار که دوائی است کشندۀ موش. (آنندراج). چون نمک بی مزه سنگی است که زهر است ویژۀ موش را. داروی موش. شک. رهج الفار. هالوک. هاکول. حرفقان. زرنی. زرنیخ. زرنیق. زرنیخ سفید. ارسانیسوس. اکسید سفیدرنگ ارسنیک را گویند که در اصطلاح شیمی به نام انیدرید ارسنیو خوانده میشود. فرمول شیمیائیش As2O3 میباشد. سم بسیار شدیدی است که جهت از بین بردن موش مواد غذائی را با آن مخلوط کنند و در سوراخ موش گذارند، موشها پس از خوردن سم به فاصله کمی تلف میشوند، کنایه از مادۀ مخدر از قبیل بنگ و غیره است و در بیت ذیل ممکن است کنایه از شراب باشد:
بیا ساقی آن دشمن هش بیار
از آن مرگ موش خردکش بیار.
ملافوقی یزدی (آنندراج).
- مرگ موش عملی، اسم فارسی دیگ بردیگ است. (فهرست مخزن الادویه). و آن زرنیخ و آهک و زنجار و زیبق است که مجموع را سائیده در دو دیگ مضاعف تصعید کنند و آن از جملۀ سمومات قویه و تند است. (از تحفۀ حکیم مؤمن).
- مرگ موش کانی، اسم فارسی شک است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به شک شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
منافق که ظاهر خوب و باطن بد دارد. (آنندراج) :
این عزیزان در لباس گرگ، میشی میکنند
یوسفم یوسف، بسی زین گرگ میشان دیده ام.
سالک یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
آنکه ظاهری نیک و باطنی بد دارد منافق: این عزیزان در لباس گرگ میشی میکنند یوسفم یوسف بسی زین گرگ میشان دیده ام. (سالک یزدی) یا گرگ میش شدن (هوا)، تاریک وروشن شدن هوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرگ میش
تصویر گرگ میش
((گُ))
منافق، دورو
فرهنگ فارسی معین